****بسم الله الرحمن الرحیم****

ابوهریره به گفته ی اهل سنت عالم آن ها می باشد ابوهریره روایتی رانقل کرده درعظمت حضرت علی(ص)که خواندنی می باشد.

ابوهریره گوید:روزی نمازصبح راپاحضرت پیامبر(ص)خواندیم وقتی آن حضرت نمازش را تمام کرد وتسبیحات به جای آورد بارویی بازشروع به صحبت باماکردکه دراین هنگام مردی ازانصارآمدوگفت:ای رسول خدا(ص) سگ فلان انصاری به من حمله ولباسم راپاره وپایم رازخمی کرده ومانع ازنمازجماعت خواندن من شد.

روردوم نیزمردی آمدوگفت:سگ ابورواحه انصاری لباسم راپاره وپایم رازخمی کرده ومانع نمازجماعت خواندن من باشماشده است.

حضرت رسول خاتم (ص)به اصحاب فرمودند:برویم که این سگ اگرهارباشد ازبین بردنش واجب است.

باحضرت پیامبر(ص)به راه افتادیم وبه درخانه صاحب سگ رسیدیم.انس بن مالک درزدوگفت:حضرت پیامبر(ص)دم در است. صاحب خانه فورا درخانه رابازوبه حضرت پیامبر(ص)عرض کرد:پدرومادرم به فدایتان می فرمودید من به خدمتتان می رسیدم.

حضرت پیامبر(ص)به اوفرمودند:سگ هارت رابیاورکه ازبین بردن آن واجب است که به فلانی حمله ولباسش راپاره وپایش رازخمی کرده است وامروزنیزبه فلانی حمله کرده است.آن مردریسمانی به گردن سگ بست وآن رابیرون آوردوقتی سگ حضرت رسالت معاد(ص) رادیدبه قدرت الهی به زبان آمده وگفت:ای رسول خدا(ص)چه چیزی باعث شده که به اینجا تشریف بیاوریدوچرامی خواهیدمرابکشید؟

حضرت محمد(ص)جریان رابه سگ گفتند.سگ گفت:ای رسول خدا(ص)آنهامنافقانی بودندکه حضرت امیرالمومنین علی بن ابیطالب(ص)رادشمن می داشتندوبه این خاطربه آنهاحمله کردم واگرآنها ازدوستان حضرت مولی الموحدین علی(ص)بودندبه آنهاحمله نمی کردم آن گاه پیامبر(ص)سفارش سگ را به صاحبش کردوازآنجارفت.(کتاب عین المعجزات صفحه ی22).

         

           ---***************چگونه صبح کردی؟*************---

روزی عمر باحذیفه ملاقات کرد وبه او گفت:کیف اصبحت؟چگونه صبح کردی؟حذیفه گفت:صبح کردم درحالی که به خداسوگندازحق بیزارم فتنه رادوست دارم شهادت به چیزی می هم که آن را راندید ه ام غیرمخلوق رامحافظت می کنم بدون وضونمازمی خوانم ودرروی زمین چیزی دارم که خداونددرآسمان ندارد.

عمرازاین سخنان حذیفه خشمگین شدوخواست که اورامجازات کندناگهان حضرت علی(ص)ازراه رسیدوآثارخشم رادرچهر ه ی عمرمشاهده کردماجراراسوال کردند.عمرجریان رابرای آن حضرت(ص)توضیح داد.حضرت امیر(ص)فرمودند:حذیفه درست گفته است اینکه ازحق بیزارم مقصودش مرگ است یعنی ازمرگ بیزاراست اینکه گفته است فتنه رادوست دارم مقصودش ازفتنه مال واولاداست یعنی مال واولادرا که مایه ی فتنه(ازمایش)هستنددوست دارم.

اینکه گفت:گواهی می دهم به چیزی که آن راندیده ام  همانا شهادت می دهد به خدای که ندیده به بهشتی که ندیده وبه قیامتی که ندیده است.اینکه گفت:غیرمخلوق راحفظ می کنم مقصودش قرآن راحفظ می کند.

اینکه گفت:صلوة رابدون وضومی خوانم مقصودش ازصلوة همانا صلوات برمحمدوآل محمد(ص)استکه بدون وضوبه آنها نیزصلوات می فرستند.

اینکه گفت:من چیزی درزمین دارم که خداوندسبحان درآسمان نداردمقصودش همسرواولاداست.

هنگامی که عمراین کلمات راازحضرت علی(ص)شنیدخوشحال شدوگفت:(کادابن الخطاب لولا حضرت علی بن ابی صالب(ص)اگرحضرت علی(ص)نبودنزدیک بود عمرهلاک شود.

 

-----------------------------------صورت دشمن حضرت مولا(ص)سیاه شد------------------------------------------

روایت  شده است که مردی ازقریش بنی هاشم گفت:درشام مردی رادیدم که صورتش سیاه شده بوددرموردسیاهی صورتش ازاوسوال کردم گفت باخودعهدبستم که هرکس علت سیاهی صورتم راپرسیدعلتش رابه اوبگویم برایش تعریف کنم که من سرسختی باحضرت علی بن ابیطالب(ص)داشتم واورازیاددشنام می دادم تااینکه شبی خوابیدم وکسی به خوابم آمده وبه من گفت:آیاتودشمن وهتک کننده ی حضرت علی بن ابیطالب(ص)هستی؟گفتم بله دراین هنگام محکم به صورت من زد وگفت:خداونصورتت راسیاه کندوصورتم سیاه شد.همچنان که می بینی.

*************************سنگسارکردن زن دیوانه********************************

درروایت آمده است که ابی ظبیان گفت:نزدعمربودم که زنی متهم به زناراآوردندعمرحکم به سنگساراوراکرد.آن زن رابرای اجرای حکم وسنگساربردند.آن هنگام حضرت شه مومنان علی(ص)راملاقات کردندآن حضرت(ص)فرمودند:جریان چیست؟

عرض کردنداین زن زنا داده وعمرحکم سنگساربرای اوصادرکرده است.حضرت(ص)به آنها فرمودند:برگردیدوقتی برگشتندعمرعلت بلزگشت آناراپزسید.گفتند:حضرت امیر(ص)مارابازگردانید.

عمرگفت:حتماعلتی داشته .پس آن حضرت (ص)راطلبیدوازاوسوال کرد.حضرت(ص)فرمودند:مگرتوازحضرت رسول خدا(ص)نشنیده ای که ازسه طایفه قلم تکلیف برداشته شده است؟

یکی طفلی که تاحدبلوغ برسد

شخصی که خوابیده تابیدارشود

دیوانه تاعاقل شود

آیانمدانی که این زن دیوانه بوده وازاهل فلان قبیله لست ودرحال جنون بااواین عمل راکرده اند.

عمرگفت:من نمی دانم؟

حضرت امیر(ص)فرمودند:من می دانستم.

پس عمرآن زن راسنگسارنکردوبرای حضرت(ص)دعاکردوگفت:خداونددرگشایش روی حضرت علی بن ابیطالب(ص)بگشایدکه نزدیک بود بااین دستور به هلاکت بیفتم که ازحددرگذشت.(سنن ابوداود ج2ص227وبحارالانوارج40ص250)



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 1 فروردين 1393برچسب:, | 12:16 | نویسنده : کلب الحسین(ص) |

.: Weblog Themes By SlideTheme :.